شناسه خبر : 107409
یکشنبه 24 دي 1402 , 11:12
اشتراک گذاری در :
عکس روز

اختصاصی فاش نیوز/ گفت و گو با کارگردان فیلم مستند دفاع مقدسی

حسرتِ "آخرین خداحافظی"

خاطره ای برای تان بگویم که تا به حال در هیچ کدام از مصاحبه‌هایم برای هیچ خبرنگار و رسانه‌ای بازگو نکردم و این را به طور اختصاصی تنها برای شما می گویم تا پی ببرید چطور خداوند ما را به آن جا کشاند...

فاش نیوز - مستند کوتاه «آخرین خداحافظی» به کارگردانی "احسان صبوری"، در نخستین روز از هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» به نمایش درآمد.

به گزارش خبرنگار هنری ما، مستند کوتاه «آخرین خداحافظی» به کارگردانی "احسان صبوری"، دوشنبه ۲۷ آذرماه ۱۴۰۲ در نخستین روز از هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» در سالن 5 و چهارشنبه 29 آذر ماه 1402 در سومین روز در سالن ۶ پردیس سینمایی چارسو روی پرده رفت.

"احسان صبوری" در مورد علت نامگذاری این فیلم گفت: خانم "فاطمه شریعتی" مادر شهید "صفرعلی علیزاده" در آخرین روزِ اعزامِ صفرعلی به جبهه، از بدرقه جا می ماند و به این ترتیب حسرتِ آخرین خداحافظی با پسرش برای همیشه بر دلِ او باقی مانده است. مادر گمان می کرده صفرعلی ۹۰ روز بعد در اولین مرخصی باز می گردد. اما دقیقا روز هشتاد و هفتم، پیکر پاک صفرعلی را برای او می آورند و به خاطرِ بجا ماندنِ حسرتِ آخرین خداحافظی، نام فیلم را "آخرین خداحافظی" نهادیم. "صفرعلی علیزاده" در زمان شهادت ۱۶ سال بیشتر نداشت و داوطلب بسیجی اعزامی از پایگاه مسجد جوادالائمه (ع) مشهد بود. مزارش در گلزار شهداء بهشت رضا مشهد می باشد. حالا ۲۱ سال از فوت "رجبعلی علیزاده" همسر حاجیه‌خانم می‌گذرد و فاطمه شریعتی شصت‌و هشت ساله است. 38 سال از شهادت صفرعلی می‌گذرد.

وی افزود: خانم"فاطمه شریعتی" در حال حاضر، توان جسمانی بسیار کمی دارند، فرسوده شده اند و این یکی از چالش های بزرگ‌ ما در طی ساخت این فیلم بود. مجبور بودیم ایشان را با ویلچر همراهی کنیم که کار را برای ما سخت می کرد. البته ما سعی می کردیم ایشان اذیت نشوند، اما ایشان با توان خیلی بالا از ما مهمان‌نوازی می کردند. حتی به جهت نزدیکی با سوژه، با هم قلیان هم کشیدیم. روز اول ایشان باور نمی کردند و می گفتند شما قلیان نمی کشید. اما گفتیم چرا ما هم قلیان می کشیم. اما متاسفانه الان حال ایشان اصلا خوب نیست و می گفتند می خواهم وصیت کنم. دعا کنید. من هنوز با حاج خانم در تماس هستم و پیش از آغاز جشنواره به ایشان گفتم فیلم صَفَر را می خواهند در تهران نمایش دهند و ایشان هم به من گفتند "فرفری جان مواظب خودت باش". ایشان به خاطر مدل موهایم به من فرفری می گویند.

ایشان بیماری آسم هم دارند و همان طور که در فیلم می بینید، قلیان هم می کشند. قلیان، موتیفِ زندگی ایشان است و اگر هر ۳ تا ۴ ساعت، ۱۰ پُک به این قلیان نزنند، نمی شود. مادر صفرعلی به خودی خود پتانسیل ساخت یک فیلم مستند را داشت. ایشان یک شخصیت خیلی دوست‌داشتنی دارند و یکی از دلایلِ خیلی تعیین کننده که من این فیلم صفرعلی را ساختم و قلابِ فیلم‌سازی به من به عنوان کارگردان گیر کرد، وجود ایشان بود. وگرنه با مادرانِ شهدای بزرگوار بسیاری در مرحله تحقیق و پژوهش روبرو شدم؛ خیلی زیاد بود. اما گویی قرار بود این فیلم ساخته شود.

این فیلم‌ساز جوان درباره موضوع فیلم اظهار داشت: موضوعِ صفرعلی هم خیلی درگیر کننده بود. کافی‌ست یک بار وصیت صفرعلی ۱۶ سال را بخوانید. صفرعلی داستانِ خیلی غریبی دارد. یعنی پسری که تا سن ۱۴ سالگی همزمان درس می خواند و کار می کرد و به پایش دمپایی بود و حتی یک جفت کفش تا به آن سن نداشت. همین الان منزل مادر صفرعلی در مشهد، طوس ۸۵ یا توس ۸۱ است که زمان جنگ و دهه ۶۰ این منطقه جزء شهر محسوب نمی شد و گویا روستا بوده است. با وجودی که پدر صفرعلی آن زمان در قید حیات بود و کار می کرد، اما وضعیت مالی خوبی نداشتند. تا آن که مادر برای صفرعلی یک جفت کفش کتانی می خرد و داستان اصلا از اینجا شروع می شود. صفرعلی با همان کفش به جبهه می رود و با همان جفت کفش به شهادت می رسد. مادر صفرعلی هنوز هم گاهی خود را سرزنش می کند که چرا آن کفش را خریده است و پسر او رفت و دیگر برنگشت. می گوید شاید اگر آن دمپایی به پایش بود، دیگر نمی رفت و این اتفاق نمی افتاد.

همچنین موضوع دیگری که مادر را آزار می دهد و دلِ پُری دارد، دیر رسیدن به راه آهن، ندیدنِ صفرعلی و حرف هایی است که نتوانست به پسرش بگوید و  همین‌طور حرف هایی که در دل صفرعلی ماند و نتوانست به مادر بگوید. صفرعلی در نوار کاستی که به عنوان وصیت نامه، پیش از سفر به منطقه ضبط کرد، به شدت تاکید داشت که این نوار صحبت های من را به دست مادرم نرسانید. این نوار هنوز موجود است اما کسی که این نوار نزد اوست، علی رغم پیگیری های ما به هیچ عنوان حاضر نشدند آن را در اختیار مان بگذارند چون می گویند در وصیت صفرعلی آمده است که نوار را تحت هیچ شرایطی به دست کسی نسپارید. حتی حسن آقا، برادر صفرعلی خیلی پیگیر شدند اما آن شخص وقتی فهمید قرار است نوار را به دست ما برسانند، دیگر جواب ایشان را هم ندادند.

مادر می گویند، من فقط یک بار در جایی شنیدم که صفرعلی خود را در این نوار معرفی می کند و می گوید "من صفرعلی علیزاده، اعزامی از مشهد هستم." و از باقی محتویاتِ این نوار اطلاعی ندارند. باقی محتویات این نوار، مباحثِ مالی صفرعلی بوده است. البته وصیت‌نامه کتبی هم دارد که خطاب به مادر می گوید: «به خواهرم بگویید حجابِ خود را رعایت کند. به هیچ وجه بر سر مزار من گریه نکنید و ناراحت نباشید و فقط به خدا توکل کنید.»؛ این تمام چند خطی است که صفرعلی در ۱۶ سالگی نوشته است.

وی تصریح کرد: صفر از وقتی به دنیا آمد تا وقتی در چهارده‌سالگی به جبهه رفت، یک جفت کفش نداشت. همیشه دمپایی پلاستیکی پایش بود. وضع مالیشان تعریفی نداشت. مادر هنوز وقتی این موضوع را به‌خاطر می‌آورد، دلش ریش می‌شود و چشم‌هایش خیس می شود. مادر شهید صفرعلی علیزاده فقط توانست یک‌بار برایش کفش بخرد؛ آن‌هم روزی بود که می‌خواست به جبهه عازم شود. گفت با این کفش‌های پلاستیکی که نمی‌شود به جبهه بروی. بیا برویم برایت یک‌جفت کفش بخرم. اولین‌باری بود که پسرم کفش خوب به‌پا می‌کرد. صفرعلی با همان کفش‌ها به جبهه رفت و با همان کفش‌ها هم شهید شد.

مادر می گوید: «قبل از زنگ‌خوردن ساعتی که کوک کرده بود، پاشدم و کارت اعزامش را پنهان کردم. خداخدا می‌کردم خواب بماند و نرود، اما سر ساعت بیدار شد و لباس پوشید. هرچه گشت کارتش را پیدا نکرد. صدایم کرد و پرسید آن را ندیده‌ام. گفتم، خودم پنهانش کردم. دوست ندارم بروی. گفت مادرجان! قربانت بشوم؛ بگذار بروم. می‌روم و شفاعتت را پیش امام‌حسین (ع) می‌کنم. بگذار بروم. من به گریه افتادم. صفر هم گریه امانش نمی‌داد. طاقت نداشتم گریه‌کردنش را ببینم. پاشدم کارتش را آوردم و به دستش دادم.»

مادر همچنین تعریف می کند: «خواستم برای بدرقه پسرم بروم، شوهرم اجازه نداد. گفت حرفمان را گوش نداده است. لازم نیست به بدرقه‌اش بروی. خیلی در دلم مانده است. هنوز که هنوز است دلم می‌سوزد که به راه‌آهن نرفتم. یکی‌ - دو روز بعد یکی از اقوام را دیدم که پسر او هم عازم بود. او حرفی زد که بیشتر نمک به زخمم پاشید. گفت، پسرت بین جمعیت چشم می‌گرداند. منتظرت بود. می‌گفت اگر پدرم برای بدرقه نیاید، مادرم می‌آید. او رفت و دیدار به قیامت ماند!» «ترکش به سر پسرم خورده بود. آنقدر با مشت به سرم کوبیدم که از هوش رفتم.»

روز آخری که صفرعلی می‌خواسته به جبهه برود، پدرش نگذاشته که مادرش به راه آهن برود و با او خداحافظی کند و این غم بزرگ برای مادر می‌ماند که «آخرین خداحافظی» را با پسرش نداشته است. مادر پس از آن، سال‌ها به راه آهن می‌رفته و می‌خواسته بداند که پسرش روی کدام صندلی نشسته؛ تا آن صندلی را بغل کند. مادر می‌گفت «می‌خواستم بدانم در ایستگاه راه آهن صفرعلی کجا نشسته و آن صندلی را بغل کنم».

وی تاکید کرد: روی برگه وصیت‌نامه نوشته شده صفرعلی علیزاده، تیپ ۲۱ امام‌رضا (ع)، گردان کوثر، ۲۱ مهر ۶۴. این شهید چهارده‌ساله در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «خدایا شاهد باش که من هدفی جز تو و مقصودی جز راهی که تو به من نشان دادی ندارم و عشقی جز شهادت در راه تو در سرم نیست. بار گناهانم سنگین است، اما از درگاه لطف و کرمت ناامید نیستم. امیدوارم هدیه‌ای که خودت به من ارزانی داشتی تقدیمت کنم. خدمت پدر و مادر و برادرانم هادی و حسین، و خواهرانم، آسیه و انسیه، سلام می‌رسانم. امیدوارم از اینکه من شهید شدم ناراحت نباشند و زاری نکنند. مادرجان، بر مزارم زاری نکن که راضی نیستم. به خواهرانم توصیه می‌کنم حجابشان را حفظ کنند. از برادرهایم می‌خواهم کاری کنند که پدرومادرم از آنها راضی باشند. راستی پدرجان، رحمان اصغرپور از من ۱۵۰ تومان می‌خواهد. خواهش می‌کنم بدهی من را بدهید و از او حلالیت بگیرید.»

این مستندساز در مورد علت پرداختن به این سوژه گفت: بعدها به من گفتند که اصلا و اساسا دلیل آن که شما فیلم "آخرین خداحافظی" را ساختید به چه دلیل بود. خاطره ای برایتان بگویم که تا به حال در هیچ کدام از مصاحبه هایم برای هیچ خبرنگار و رسانه ای بازگو نکردم و این را به طور اختصاصی تنها برای شما می گویم تا پی ببرید چطور خداوند ما را به آنجا کشاند. یک هفته قبل، از معراج شهداء با من تماس گرفتند. من شماره تماس را ذخیره نداشتم. صدای پشت خط که حتی نام فامیل مرا نمی دانست به من گفت: "شما فیلم صفرعلی را ساختید؟" گفتم بله. گفت: "می دانید چه شد که رفتید فیلم صفرعلی را ساختید؟" گفتم "سوژه را دیدم و ساختم. "گفت، خیر این طور نیست، شهید "محمدحسین بصیر" فرمانده صفرعلی در زمان جنگ بوده و الان هم مزار ایشان در بهشت رضای مشهد، با فاصله دو قبر بالاتر در نزدیکی مزار صفرعلی است. ما چند وقت هست که هر هفته بر سر مزار شهید "حسین بصیر" می رویم و به ایشان می گوییم چند مزار پایین‌تر یکی از سربازان شما دفن است که نه کسی او را می شناسد و نه تا به حال از او تصویری و سندی و مصاحبه و فیلمی ساخته شده و نه کسی آمده تا مادر او را پیدا کند. این مادر هم پسر خود را برای آخرین بار ندیده و بعد ۳۰ سال دیگر زمین‌گیر شده است و از شهید "محمدحسین بصیر" خواستیم که اتفاقی بیفتد. چند روز بعد، از طریق دوستمان شنیدیم که شما تماس گرفتید و دنبال سوژه بودید و من به ایشان گفتم که بین سوژه ها، صفر را هم به این مستندساز معرفی کنید و بعد فهمیدیم که شما رفته اید از خودِ مادرِ صفرعلی فیلم ساخته اید و خواستم تماس بگیرم و تشکر کنم".

این دوستانِ معراج شهدای مشهد اعتقاد داشتند هر اتفاقی که می خواهند در زندگیشان بیفتد از ازدواج و شغل و .... بر سر مزار شهید "محمدحسین بصیر" حاضر می شوند و تا به حال نشده است که حاجت‌روا نشده باشند. وقتی فهمیدیم که شما این مستند را ساخته‌اید، سراغ حسین‌آقا رفتیم و گفتیم «حسین آقا، سرانجام آنچه می‌خواستیم شد؛ دستت درد نکند». شهید «محمدحسین بصیر»، فرمانده گردان کوثر لشکر ۲۱ امام رضا(ع) هنگام عملیّات بدر، در جزیره مجنون مورد اصابت ترکش از ناحیه صورت قرار گرفت و در 21 اسفند 1363 به شهادت رسید. امّا پیکر مطهّر ایشان تا 22 اسفند 1363 در روى آب باقى ماند و به همین علّت تاریخ فوق، تاریخ شهادت ایشان اعلام شد. به یاد این شهید، میدانى را در منطقه عملیّاتى بدر به نام بصیر نامگذارى کردند.» او را بنا به وصیّتش در بهشت رضا(ع) در کنار سایر شهیدان دفن کردند.

او در این رابطه اضافه کرد: تلنگری که به من برای ساخت فیلم های مستند در حوزه ایثار و شهادت زده شد، به زمان کودکی بر می گردد. عموی بنده جانباز ۵۵ درصد هستند و یک دست از آرنج ندارند. همیشه در ذهن من دغدغه بود که چرا ایشان با یک دست غذا می خورند و لباس می پوشند. یک جایی احساس کردم اگر چه الان جنگ سخت نیست و جنگ نرم است، حداقل ادای دین کنم و یادشان را زنده نگه‌دارم. اگر فیلم به اینجا رسیده واقعا لطف خدا بوده است. شما فیلم را دیدید و می گویید بسیار حرفه ای ساخته شده؛ در حالی که هیچ خودنمایی بصری و حرکت عجیب و غریب دوربین را مشاهده نمی کنید. فیلم یک بیانِ خیلی ساده دارد اما واقعا با برنامه‌ریزی پیش رفتیم؛ به طوری که تمامی فیلم دکوپاژ شده بود و لوکیشن‌ها را نیز از روز قبل بازدید می کردیم.

بنده پارسال اسفندماه برای صدابرداری یک مستند به محله طوس مشهد رفتم و با آقای "محمود جنگی" آشنا شدم. این در حالی بود که من به رغم تمامی تماس های فراوانی که در طول یک‌ ماه گرفته بودم، سوژه و اتفاقِ دلخواهم را پیدا نمی کردم و به درجه استصال رسیده بودم؛ تا این که در صحبت با آقای "محمود جنگی"، ایشان چند سوژه را معرفی کردند که یکی از آنها "فاطمه شریعتی" بود. وقتی من به منزل ایشان رفتم و آمدم بیرون، دیگر تصمیمم را گرفته بودم؛ چرا که درگیر موضوع شدم و با خود گفتم، باید همین جا بنشینم. با عوامل تماس گرفتم و گفتم، آماده باشید که فیلم را بسازیم.
 
این در حالی بود که همان طور که برای شما گفتم، هفته پیش که حتی پوستر فیلم آماده شده بود، با من از معراج شهدا تماس گرفتند و پرسیدند چطور شد که ما برای ساخت فیلم از این شهید و مادرشان رهسپار شدیم. این دوستان گفتند فقط یک خواهش داریم و آن این که هر وقت خواستید در مشهد فیلم را نمایش دهید، حتما اطلاع دهید که اهالی پایگاه شهید بصیر نیز حضور پیدا کنیم. ان‌شاءالله در پردیس سینما هویزه‌ی مشهد اکران خواهیم داشت. آقای "جنگی" خودش به‌تنهایی یک سوژه است و کسی‌ست که در زیرزمین خانه های قدیمی به دنبال عکس، فیلم، نوار و هرآنچه به شهدا مربوط است می باشد و تاریخ ناطق دفاع مقدس است. ایشان وقتی داستان زندگی شهدا را برای شما می گوید آنقدر برایش زنده و ملموس است که همانجا هم گریه می کند.
 
در سینمای هالیوود هر سال چندین میلیون دلار صرف ساخت فیلم های جنگی می شود. از سربازانی که برای تجاوز و اشغال به خاک کشور های دیگر رفتند، قهرمان می سازند، ولی ما در ایران این تعداد قهرمان حقیقی داریم و وقتی برای ساخت مراجعه می کنیم و می گوییم سوژه مادر شهید است، همه می گویند ای بابا! دلیل این میزان بی‌تفاوتی را من درک نمی کنم. البته برای من اصلا مهم نیست و کار بعدی‌ام راجع به "حاج محسن عرفانیان" و "هادی مجددی"، پدر تانک ایران و از اهالی معراج شهدای مشهد است که هنوز سر پا هستند و دارند کار می کنند.

این مستندساز در مورد روند تولید و مراحل ساخت اظهار داشت: در اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ استارت کار زده شد. بین ۴۵ تا ۶۰ روز پیش‌تولید زمان برد. ۶ جلسه ضبط داشتیم و ۲ ماه پس‌تولید، شامل تدوین و صداگذاری و اصلاح رنگ و پوستر انجام شد. مکان تصویربرداری مشهد، منزل مادر شهید "صفرعلی علیزاده" و محلات اطراف و مسجد نزدیک خانه ایشان، بازار سرشور سمت حرم، فضای راه آهن و روی سکو هاست. البته مکان های دیگری همچون تراشکاری برادر صفرعلی هم رفتیم که در فیلم نیست.

وی گفت: سینما کاری گروهی است و از همین جا از عوامل پروژه ام آقایان "امیر اطهر سهیلی" مشاور پروژه؛ "مسعود زارعیان" مشاور پروژه؛ "یوسف صفایی" تصویربردار؛ "مرتضی قیومی" صدابردار؛ "محمدصادق دهقان‌پور" تدوین؛ "سلمان ابوذر"، صداگذار و "مهدی حدادی" که اصلاح رنگ را به انجام رساندند، تشکر می کنم. قطعا اگر این تیم نبود، فیلم "آخرین خداحافظی" به اینجا نمی رسید. اگر سازمان ها می خواهند فیلمی درخور راجع به جامعه بزرگ و معزز ایثارگران بسازند، عوامل حرفه ای ما آماده هستند.

"صبوری" در مورد ویژگی های ساختاری و محتوایی این اثر که می تواند توسط هیئت داوران دیده شود، گفت: به دور از کلیشه بودن و  شکسته شدن تصویر و تصور همیشگی از مادر شهید در فیلم "آخرین خداحافظی"، ویژگی خاص این فیلم است. همین الان داشتیم با یکی از اعضای هیئت انتخاب جشنواره صحبت می کردیم و به من گفتند، ما تقریبا حدود ۲۵۰ فیلم فقط در بخش مستند کوتاه داشتیم که از این میان، ۵۰ فیلم راجع به مادران شهدا بود و تنها فیلم مستند شما انتخاب شد. ما فقط سعی کردیم مادر شهید را همان طور که هست نشان دهیم. این مادر شهید علاوه بر دعا و نماز، قلیان و شوخی و خنده و زندگی و جنب و جوشش هم به راه است. ما حرفی از جبهه و جنگ نمی زنیم. اگر چه در ستایش دفاع مقدس فیلم ساختیم؛ چون در جنگ تحمیلی باید دفاع می کردیم. فیلم فضای شاعرانه دارد و این تاثیر و تأثر را نشان می دهیم که اگر ایشان مادر شهید "صفرعلی علیزاده" هستند، باقی مادران شهدا چه شدند.

وی اظهار داشت: نکته مهم این که اگر ما سمت ساخت فیلم از مادران شهداء رفتیم در حالی که ابتدا بنا بود موضوع دیگری را بسازیم، چون آخرین نسلی هستند که از هم‌نسلان شهداء باقی مانده اند. در همین زمانی که من در جشنواره هستم، ۲ نفر از مادران عزیز شهدای مشهد فوت کردند. اگر این تصاویر و صدا ها و فیلم ها ضبط نشود، آن وقت تمام ۴۰ سال اسرار جنگ و شهدا مدفون می شود. در همین فیلم می بینیم که مادر صفرعلی با تمامی فرزندانِ خود برای رفتن به بازار و خرید نخودچی کشمش؛ تا به یاد آن روز اعزام صفرعلی در راه آهن توزیع کند، تماس می گیرد اما کسی نیست که برای کمک نزد او بیاید؛ چون می گویند مادر موضوع آن روز را فراموش کن. اوست که فرزندِ خود را به جبهه فرستاده و آن حس مادرانگی را دارد. لطفا اگر واقعا دغدغه‌تان هست و کاری می خواهید راجع به مادران شهدا بسازید، بودجه خوبی اختصاص دهید و بسازید. با این اعداد و ارقام که الان پیش روی مستندسازان هست اتفاقی نمی افتد.

او در مورد کمبودهای سینمای کوتاه خاطرنشان ساخت: گلایه اصلی من این است که سینمای مستند مهجور است و به آن کم پرداخته می شود؛ اگر هم ارگانی قرار است بر روی آن سرمایه‌گذاری کند، خیلی بودجه کمی در نظر می گیرد. این در حالی است که تولید اثری درخور، یک هزینه حداقلی نیاز دارد. همچنین تعریف سینمای مستند برای علاقه‌مندان خیلی مهم است. سینمای مستند، روشن کردن دوربین و ضبط یک سری تصاویر نیست. سینمای مستند ساختار جداگانه ای دارد و خیلی فراتر از اینهاست و عملا مادرِ سینماست و به طوری که سینمای مستند بعد از سینمای داستانی می آید. ما آثار درخشانی در سینمای مستند داریم ولی متاسفانه به لحاظ رسانه ای کاری صورت نمی گیرد. در حال حاضر در مشهد کارگروه مستند استان ها با نام "کاما" قرار دارد ولی تا به حال پاسخی در قبال ارسال طرح‌هایم دریافت نکرده ام. بر عکس سینمای داستانی که هر هفته دور هم جمع می شوند، نمایش و نقد و بررسی صورت می گیرد، اما در سینمای مستند این فقدان دیده می شود. اگر در هر شهری این اتفاق‌ها وجود نداشته باشد طبیعی است که به سطح ملی نمی رسد.

او در اشاره به اهمیت مخاطب گفت: اولین فیلمی که ساختم به جشنواره ملی رشت راه یافت و سپس در مشهد اکران شد، مستند کوتاه "بهار" درباره خانم توان بخشی بود که دکترای ادبیات دارند، خیلی فعال هستند، حتی به دوستان شان که آن ها نیز توان بخش هستند کمک می کنند و با تمام محدودیت های جسمانی، نمونه کامل یک زن موفق هستند. فیلم بعدی ام "چسب زخم" کوتاه داستانی بود که مضمون اجتماعی با لایه های طنز اعتراضی داشت و محصول باشگاه فیلم رویش، به همت سازمان سینمایی سوره بود و در بخش اصلی جشنواره فیلم صد حضور داشت. فیلم بعدی "فراموشی" نیز کوتاه داستانی تهیه شده در "تصویر دهم" بود که فیلمنامه را به دبیرخانه آنجا فرستادم؛ تایید شد. به مشهد آمد و به همت باشگاه رویش ساخته شد و الان در مرحله پس‌تولید است.

او درباره این که فیلم "آخرین خداحافظی" چرا در بخش شهید آوینی جشنواره سینما حقیقت حضور ندارد گفت: برای خودِ من بسیار عجیب بود. خیلی دوست داشتم در بخش شهید آوینی نیز با این فیلم دفاع مقدسی شرکت کنم. در پاسخ به پیگیری های بنده گفتند، سیاست هایی که امسال در انتخاب فیلم داشتند به این طریق بوده است که فیلم "آخرین خداحافظی" در بخش شهید آوینی نباشد.

این فیلمساز درباره جایگاه پژوهش در جامعه و مدیریت کلان کشور، همچنین تغییر نگاه مسئولین به سینمای مستند با نگاه روزآمد و مخاطب‌محور بیان داشت: قلب تپنده و موتور محرک برای شروع ساخت یک فیلم مستند، پژوهش است. ما در همین مرحله پژوهش بود که به این نتیجه رسیدیم مادر صفرعلی بین آن همه سوژه باید انتخاب شود. پنجاه درصد کار در ساخت فیلم مستند، سوژه است. اگر ما سوژه خوبی انتخاب کنیم، بعد ها اتفاق خوبی برای فیلم مستند مان می افتد. اگر از مرحله پژوهش به سادگی عبور کنیم، آن وقت است که در مرحله ساخت به مشکل بر می خوریم. خصوصا در تولید فیلم های دفاع مقدس، باید اتاق فکر وجود داشته باشد تا اثر تبدیل به ضد تبلیغ نشود. اساسا نگاه نسل جوان را به فیلم مستند باید عوض کرد. به این خاطر همه به سمت سینمای داستانی می روند چون آن جذابیت و آن سینما وجود دارد. مسئولین نیز اگر یک بار فیلم های مستند جشنواره سینما حقیقت را می دیدند، با تمام مشکلات و دغدغه ها آشنا می شدند.

این کارگردان جوان در خصوص موضوع پخش و اکران از شبکه های تلویزیونی منطقه و جهان، مخاطب هدف و بازار هدف اظهار داشت: در تمامی جشنواره ها شرکت می کنیم. مخاطب هدف، نسل نوجوان و جوان می باشند که الان تمام هم و غمشان این است که از چه کسی الگو بگیرند. خواننده و هنرمند و هر کسی که یک بار فیلمی از او دیده است. ما در این فیلم حتی یک بار تصویر صفرعلی را نشان نمی دهیم؛ چون به حدی این شخصیت گیراست و روندِ اتفاقات زندگی او محکم بوده که نیاز به چیز دیگری نداشته است. من خودم حالا که با شما صحبت می کنم می بینم ابتدا اشتباه می کردم، صفر در وصیت نامه اش گفته بود که نوار به دست مادر نرسد، حال می فهمم که درست می گفت و اگر مادر آن جملات و مکالمات را می شنیده با این ویژگی شخصیتی که از مادر دیدم، به جای این که یک بار بخواهد از لحاظ جسمانی از بین رود، هر روز به لحاظ روحی زنده می شد و می مرد. این را صفرعلی با آن سن کم درک کرده بود و گفت صدای مرا مادر نباید بشنود.

وی یادآور شد: در حال حاضر پلتفرم ها بهترین راهکار نمایش مستند ها هستند. بحث مالی بسیار مهم است و زمانی که تهیه کننده سرمایه گذاری می کند به دنبال بازگشت سرمایه است. واگذاری فیلم به پلتفرم ها هزینه دارد و اگر بشود سازمان، نهاد و ارگانی این یارانه را پرداخت نمایند که مردم فیلم ها را رایگان تماشا کنند خوب است و باعث آشتی می شود. البته الان بازخورد ها خیلی خوب و عجیب غریب شده است. من حاضرم فیلم "آخرین خداحافظی" را در هر شهری که اعلام آمادگی کنند نمایش دهم. اگر شما عزیزانِ رسانه ای که فیلم های حوزه ایثار و شهادت را پوشش خبری می دهید نباشید، آن وقت در سال های آینده کسی از وجود این فیلم ها با خبر نخواهد شد.

وی در مورد اینکه آیا این اثر می تواند تبدیل به یک فیلم مرجع شود گفت: می شود بعدها از فیلم "آخرین خداحافظی" به عنوان یک فیلم خوب و نسبتا آبرومند در حوزه دفاع مقدس یاد کرد که تحمل آن از توان مخاطب خارج نباشد.

ویدر مورد برگزاری جشنواره بین المللی سینما حقیقت و تاثیر آن بر فیلم‌سازان جوان گفت: چراغی است که این راه را روشن نگه داشته است. خیلی اتفاق خوبی است که فیلم سازان سینمای مستند از همه جا دور هم جمع می شوند و گفت و گو دارند، فیلم ها دیده و راجع به آن بررسی صورت می گیرد و جوایزی اهدا می شود. کارگردانان با تهیه کننده ها دیدار می کنند.

وی در مورد پخش آنلاین فیلم ها در جشنواره گفت: پخش آنلاین این فیلم هم که در مشهد یا شهر های دیگر بود، فیلم را در پلتفرم هاشور تماشا کردند و با رضایت با من تماس گرفتند و بازخورد های خوبی داشتیم.

این کارگردان درباره جرأت در فیلم‌سازی و گشایش در ممیزی گفت: شهامت و جسارت برای مستند ساز از خود او شروع می شود و در ادامه، راه برای او هموار خواهد شد. ما فیلم هایی امسال در جشنواره دیدیم که نقد صریح می کردند و آن تیغ برنده را داشتند. الان فضا باز شده است. اگرچه همچنان ممیزی ها و سخت‌گیری ها هست. به ما در این فیلم برای تصویربرداری یک سکانس، مجوز نمی دادند؛ البته حق هم داشتند و می گفتند قبل از شما، یکسری کلیپ ها گرفتند و پخش کردند. به خودی خود موانع زیاد هست، حال برای کسب مجوز تصویربرداری مکان ها باید تدبیری اندیشدیده شود چون فیلم ساز خیلی اذیت می شود و باری روش دوش فیلم ساز نزاریم.

او در اشاره به اهمیت حمایت و هدایت مستند سازان گفت: بحث تولید فرهنگی به تمام سازمان ها مربوط می شود و هر سازمانی با توجه به موضوع فعالیتِ خود می تواند فیلمی مستند راجع به بحرانِ آن حیطه بسازد و سرمایه ای را به تولید مستند اختصاص دهد. نباید این طور باشد که تنها مرکز گسترش را در راس هرم ببینیم. در خصوص دستمزدها هم، چون سطح افراد با هم متفاوت است، باید میزان دستمزدها هم با توجه به نگاه تخصصی به افراد، متفاوت و کارشناسی شده باشد.

"احسان صبوری" در بخش پایانی صحبت های خود گفت: علاقه‌مندان مستندسازی باید در درجه نخست علاقه مندی خودشان را در یک حیطه پیدا کنند. آن وقت است که فیلم، شکلِ خود را پیدا می کند. یکی دغدغه دفاع مقدس، دیگری حوزه آب و آن یکی بحرانِ جمعیت، مسئله اش می باشد. نسبت به موضوع نباید بی‌تفاوت بود. زمانی که با دغدغه وارد تولید می شوید، خیلی فرق می کند. حال، باید به دلِ داستان بروید و از نزدیک، آن موضوع و سوژه و تمامِ منابع را لمس کنید. مستندساز باید در میدان باشد تا به آن اتفاقی که هست برسد. حال در ابتدایِ کار تصویربرداری، اصلا درگیرِ نبودِ تجهیزات و کمبودهای مالی نشوند. من فیلم اول خودم مستند "بهار" را با ۸۰۰ هزار تومان ساختم. صدابردار و مدیر تولید و کارگردان، خودم بودم و با دوربین شخصی‌ام آن را گرفتم و تصاویر را به دوست دیگرم برای تدوین سپردم. با همین گوشی موبایل تصویر بگیرند و با گوشی دیگری از طریق نرم‌افزار ضبط صدا، صدابرداری کنند و با گوشی سوم تدوین نمایند. شروع کنند و فیلم‌شان را بسازند و حداقل آن این است که یک ماکت اولیه از فیلم خود در دست دارند. شما ماکت فیلم را بدون خرج ساختید و حالا می توانید برای جذب سرمایه نزد سرمایه‌گذار و تهیه کننده بروید و بگویید من این فیلم را یک بار ساختم. نکته مهم این است که بسیار مشاهده می کنم دوستانِ فیلم‌ساز در ساختِ فیلم هایشان مشاور ندارند. من خودم برای همین فیلم ۲ مشاور داشتم. مشاورانِ ما سر ضبط اصلا نبودند و بعدا فیلم را دیدند اما نمی دانید چقدر حضور یک بزرگ‌تر و معلم بالای سر پروژه و فیلم‌سازی حتی در صحبت ها با دلگرمی بخشیدن مهم است.

هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت»؛ 27 آذر ماه تا دی ماه 1402 به دبیری محمد حمیدی مقدم در پردیس چارسو برگزار شد.

| گزارش و گفت و گو از تورج اردشیری نیا

| عکس از الهام سادات روئین تن

منبع: فاش نیوز
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi